آنیسا و کتاب بزبز قندی
آنیسا جونم دوهفته ای هست که خیلی به کتاب علاقمند شده چند روز پیش با هم رفتیم سراغ قفسه ی کتاباش و کتاب بزبز قندی رو براش انتخاب کردم و شروع کردم به خوندن کتاب البته با زبون ساده و تغییر صدا وقتی به قسمتی رسیدم که گرگه میره جلوی در خونه ی بزبز قندی و تق تق تق در میزنه این قسمت خیلی براش جالب بود این گذشت تا اینکه شب شد و سه نفری نشسته بودیم و من وبابا مهدی داشتیم صحبت میکردیم که یهو صدای تق تق یخچال دراومد آنیسا پرید بغل باباش و تکرار میکرد"گگ تخ تخ"یعنی "گرگ تق تق" بابا مهدی هم بلند شد وگفت "کجاس این آقا گرگه تا من بخورمش"وبعدش کلی باهم خندیدیم . دخترک کوچولوی مامان امیدوارم زودتر بزرگ بشی و این آرزوی مامانو که دوست داره دخترش یه خانوم کتابخون و کتاب دوست بشه رو برآورده کنی